سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در برگشت به کربلا

شاعر : رضاباقریان
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : قصیده

آورده‌ام بـهــر  زیـــارت کـــاروان را            یک کاروان از یـاس های ارغـوان را

بـالا سـر و، پـایـینِ پـا، فـرقـی نـدارد            بـنـشانـده‌ام پیـش تو این قَـدّ کـمـان را


ای کـاش نـامحـرم نبـود اینجـا بـرادر            تا می‌تـوانـستـی ببـیـنی وضعـمـان را

تو سـر نـداری، من هم آب آور نـدارم            بر سینه دارم داغِ هم این و، هم آن را

ای کاش می‌دیدی مرا، مویم سفید است            بسکه شنـیـدم طعـنـه‌های سـاربـان را

هم تو به تن داری نشان از زخم، هم من            این زخم ها برده ز من تاب و توان را

تـو زخـم نـیـزه داری، امـا من بـرادر            دارم نشان روی جگـر زخـمِ زبان را

از کوچه‌های کوفه خـیلی حرف دارم            آوردم از آنـجـا بـرادر نیـمـه جـان را

من از نفس افتادم و، تو از روی زین            من کعبِ نی خوردم، تو هم تیر و کمان را

هـر چـه بـلا آمـد سـرم، نـذر سـر تـو            سـالـم رسـانـدم کـربـلا بـاغ خـزان را

لعنت به آنکس که تو را از من گرفت و            بر جان ما انـداخت، شمـرِ بد دهان را

در کـوفه با خـیـراتـشان آتش گـرفـتـم            هـرگـز نمی بـخـشم بـرادر کوفـیان را

یک اربعـین گـشتم سپـر پـیـش بـلاها            زیـر پـر و بـالم گـرفـتـم، دخـتـران را

یـادم نرفته محـملت در گِـل فرو رفت            یـادم نـرفـتــه نــاقــۀ بـی سـایـبــان را

یــادم نــرفــتـه داغ پـشـت داغ دیــدی            یـادم نــرفـتـه یـا اخـی داغ جــوان را

بزم شراب اوضاع روحم را به هم زد            دیدم لب غرقِ به خون را، خیزران را

این زجرِ لاکردار، خیلی زجرمان داد            خیلی کتک زد دخـتر شیرین زبان را

دروازۀ سـاعـات، اشـکــم را در آورد            آنجـا که دیـدم حـلـقـۀ نـامـحـرمـان را

هر منـزلی که ایـستـادم سنگ خوردم            بــالای پـشـت بـام دیــدم کــودکـان را

دنـبـال رأسِ تو چِـهـِـل مـنـزل دویـدم            حـالا بـبـین پـای مـنِ دامن کـشـان را

از تو که پنهان نیست، خیلی گریه کردم            آهـم در آورد نـالـۀ هـفـت آسـمــان را

خیلی سرت را سعی کردم پس بگیرم            خیـلی دلم می‌خـواست پیش تو بمیـرم

نقد و بررسی

طبق اسناد تاریخی و روایت های موجود از نظر زمانی؛ بازگشت اهل بیت در روز اربعین سال ۶۱ هجری به کربلا امری محال و غیر ممکن بوده است بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید..



یک اربـعـیـن از پـیکـر تو دور بـودم            یک اربعـین کردم تحمل این سنان را